چرا تراکم پیکسلی صفحهنمایش آنقدر هم مهم نیست؟
سالها پیش در دوران اوج مانیتورهای LCD، کنفرانسی برگزار شد که در آن چند نفر از مهندسان یک شرکت بزرگ سازندهی نمایشگرها، سخنرانی کردند. آنها تمام حضار در کنفرانس را متهم به کمکاری کردند. این افراد میگفتند که در این صنعت، پیشرفتها را فقط زمانی میتوان دید که چشمانمان را به نمایشگر بچسبانیم؛ زیرا در غیر این صورت نمایشگرهای جدید فرقی با نمایشگرهای قدیمی ندارند؛ بهعبارتدیگر، پیشرفتها فقط در اعداد و ارقامی انجام میشد و در استفادهی روزمره به چشم نمیآمد. این مهندسان کاملا درست میگفتند. امروزه، صنعت تولید گوشی موبایل هم با مشکل مشابهی روبرو شده است. اگر به نمایشگرهای قدیمی و جدید گوشیهای هوشمند و تبلتها نگاهی بیندازیم، میبینیم که پیشرفتها عمدتا درزمینهی تراکم پیکسلی و رزولوشن صورت گرفته است. در کنار این موارد، شاهد تکنولوژیهای جدیدی مانند IPS، اولد و غیره هم بودهایم؛ اما باید این سوال را از خودمان بپرسیم که آیا این موارد عنوانشده به همان اندازه که تبلیغ میشوند اهمیت دارند؟
تراکم پیکسلی؛ مهم یا بیاهمیت؟
بیایید به ۷ سال قبل برگردیم؛ زمانی که آیفون ۴ با نمایشگر «رتینا» (Retina) معرفی شد. این نمایشگر از تراکم پیکسلی ۳۲۶ «پیکسل در اینچ» (PPI) بهره میبرد که بنا به گفتهی اپل، برابر با رزولوشن دید انسان است. چنین حرفی یعنی این که لزومی به ساخت نمایشگرهای بهتر وجود ندارد؛ زیرا چشم انسان تفاوت کیفیت را تشخیص نخواهد داد. هرچند برخی از متخصصان این ادعای اپل را نپذیرفتند، اما منتقدان در مورد این رزولوشن انواع و اقسام ستایشنامهها را نوشتند. در دنیای چاپ هم عکسهای چاپشده با کیفیت ۳۰۰ «نقطه در اینچ» (DPI) آنقدر خوب هستند که کسی در مورد کیفیت پایین آن شکایت نمیکند.
به امروز برمیگردیم. در حال حاضر، بالاترین تراکم پیکسلی نمایشگر را میتوانیم در گوشی سونی اکسپریا Z5 پریمیوم ببینیم که از تراکم ۸۰۶ پیکسل در اینچ بهره میبرد؛ این نمایشگر ۵٫۵ اینچی، رزولوشن ۲۱۶۰ در ۳۸۴۰ دارد و تصاویر ۴K را بهخوبی پخش میکند. در بازار، گوشیهای زیادی با رزولوشن ۱۴۴۰ در ۲۹۶۰ یا اندازهی ۵٫۵ تا ۶ اینچ وجود دارد که تراکم پیکسلی آنها به بیش از ۵۵۰ پیکسل در اینچ میرسد. حتی اپل که روزگاری میگفت تراکم پیکسلی ۳۲۶ از همه جهت عالی محسوب میشود، در آیفون ۱۰ نمایشگر «سوپر رتینا» با تراکم پیکسلی ۴۵۸ پیکسل در اینچ را معرفی کرد.
اگر بخواهیم تمام این اقدامات را در یک لغت جمعبندی کنیم، آن لغت چیزی نیست جز «دیوانگی».
وقتیکه تراکم پیکسلها از یک حد معینی بالاتر میرود، چشم انسان تنها متوجه تفاوت جزئی در کیفیت نمایشگر میشود؛ تازه این در صورتی است که بینایی فرد فوقالعاده باشد و از فاصلهی کمتر از ۳ سانتیمتر به نمایشگر نگاه کند. به همین خاطر، معیار اصلی کیفیت نمایشگر را نباید فقط در میزان تراکم پیکسلی بدانیم.
پس اگر تراکم پیکسلی معیار خوبی برای کیفیت نمایشگر محسوب نمیشود، باید چه معیارهایی را مدنظر قرار دهیم؟ خوشبختانه در نمایشگرهای مدرن بسیاری از مشکلات نمایشگرهای CRT مشاهده نمیشود. ولی این دلیل نمیشود که بگوییم نمایشگرهای امروزی کاملا بینقص هستند. در همین زمینه، میتوانیم ۳ مورد مهم را نام ببریم که باید در اولویت بسیار بالاتری نسبت به تراکم پیکسلها قرار بگیرند.
عوامل مهمتر از تراکم پیکسلی
اولین عامل، میزان خوانایی نمایشگر در زیر نور آفتاب است؛ این یعنی نمایشگر باید از روشنایی و کنتراست خوبی بهره ببرد. نمایشگر برای این که در زیر نور خورشید خوانایی خوبی داشته باشد، باید بتواند متناسب با محیط اطرافش نور ایجاد کند.
بهغیراز روشنایی (که انرژی زیادی را مصرف میکند)، نباید کنتراست نمایشگر را از قلم بیندازیم که در محیطهای پرنور اهمیت آنها مشخص میشود. سازندگان نمایشگرهای اولد ادعا میکنند که نسبت کنتراست نمایشگرهای آنها ۱۰۰۰۰۰:۱ یا حتی ۱۰۰۰۰۰۰:۱ است؛ اما چنین ارقامی بیمعنی هستند. چنین رقمهایی فقط در محیطهای کاملا تاریک به دست میآید که میزان روشنایی و تاریکی نمایشگر در معرض مقایسه قرار میگیرند. در دنیای واقعی، کنتراست نمایشگر تحت تاثیر نور محیط قرار میگیرد و در چنین حالتی، نمایشگرهای امروزی کم میآورند. حتی در محیط داخلی، نسبت کنتراست حداکثر به ۵۰:۱ میرسد و در محیط بیرونی نزدیک این رقم هم نمیشود. امیدواریم در آیندهی نزدیک شاهد نمایشگرهایی باشیم که در زیر نور مستقیم خورشید هم بتوانند کیفیت تصویر خودشان را حفظ کنند.
عامل مهم بعدی، بهبود دقت رنگ نمایشگر است. دقت کنید که داریم راجع به بهبود «دقت رنگ نمایشگر» صحبت میکنیم، نه «گسترهی رنگ» بزرگتر. اعدادی که سازندگان نمایشگرهای اولد و حالا QLED برای رنگها به کار میبرند، مربوط به طیف رنگ است و ارتباطی با میزان دقت رنگ ندارند. طیف رنگ گسترده زمانی خوب است که محتوایی هم برای آن وجود داشته باشد. در حال حاضر این افزایش طیف رنگ نمایشگرها فقط باعث این شده که رنگها بهطور غیرطبیعی روشنتر شوند و حالت کارتونی پیدا کنند.
به جای تمرکز روی گسترش طیف رنگ، بهتر است سازندگان روی بهبود دقت رنگ تمرکز کنند تا رنگها با دقت بیشتری به نمایش در بیایند. معیار اندازهگیری دقت رنگ، «دلتا E» (ΔE) است که با آن میانگین خطای رنگ نمایشگر اندازهگیری میشود. در دلتا E یک، اختلاف بسیار کمی بین رنگها وجود دارد. اگر دلتا E نمایشگری در طی آزمایش مختلف بتواند به چنین عددی نزدیک شود، آن موقع میتوانیم بگوییم که نمایشگر موردنظر دقت رنگ بسیار بالایی دارد.
یکی از بخشهای مهم نمایشگر، گاما است. گاما مفهوم پیچیدهای محسوب میشود و در این فرصت کم نمیتوان بهطور کامل آن را توضیح داد؛ اما اگر بخواهیم بهطور خلاصه توضیح دهیم، زمانی گامای نمایشگر کاملا درست و اصولی است که رنگها با یکدیگر کاملا هماهنگی داشته باشند. بیشتر خطاهای مربوط به رنگ که در نمایشگرهای LCD و اولد مشاهده میکنیم، مربوط به گامای نادرست آنها است.
سخن آخر
امیدواریم که بعد از خواندن این مقاله، دیگر به دنبال میزان تراکم پیکسلی در نمایشگرها نگردید و بهجای آن، به موارد و عوامل دیگری اهمیت بدهید. انواع و اقسام عوامل دستبهدست هم میدهند تا یک نمایشگر خوب ساخته شود، عواملی که تراکم پیکسلی فقط یکی از آنها است.
نرخ تازه سازی رو از قلم انداختید
با سپاس